تجربه
سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۱۵ ب.ظ
تجربه
یکی از پرده داران و دربانان پدرم پیرمردی بود که بیش از هشتاد سال از عمر او میگذشت. روزی تصمیم به خرید اسبی گرفت. اسب را نزد او آوردند. فربه و نیکو رنگ و سلامت بود. بهای مناسبی نیز برای آن تعیین شده بود. پیر مرد بها و اسب را پسندید؛ ولی هنگامی که دندانهای اسب را دید، متوجه شد که پیر است. پس آن را نخرید . گفتم : «فلان کس اسب را خرید؛ تو چرا نخریدی؟»
گفت : «او مردی جوان است و از رنج پیری خبر ندارد. اگر به رنگ و ظاهر اسب فریفته شود. تقصیری ندارد؛ ولی من از رنج پیری و ضعف آن خبر دارم . چگونه راضی شوم که اسب پیر بخرم؟! » (کشاورز، 1389 ، ص 34).
- ۹۲/۱۲/۲۰