نواندیشی
نواندیشی
استاد شیوانا مشغول درس مبحث نواندیشی و روشنفکری برای شاگردانش بود. اما خود میدانست این موضوعی است که به سادگی برای هر کس جا نمی افتد. چون بحث فرهنگی دیرینه و فاخر بودن آن نیز مطرح شده بود، شیوانا از یکی از شاگردان خواست تا پنجره را ببندد و گفت که تا مدتی آن را باز نکند. هوا گرم بود و تعداد شاگردان هم زیاد. پس از مدتی شاگردان کلافه شده و خواستار گشودن پنجره شدند.پنجره که باز شد همگی نفسی راحت کشیدند و احساس خشنودی کردند.
شیوانا پرسید: «نسبت به این هوای مطبوع که همین الان وارد شد چه احساسی دارید؟»
شاگردان همگی آن را یک جریان عالی و نجات بخش توصیف کردند. شیوانا گفت: «حالا که اینطور است پنجره را ببندید تا این هوای عالی را برای همیشه و در تمامی اوقات داشته باشید.»
تعدادی از شاگردان گفتند «فکر بدی نیست» اما تعدادی دیگر پس از کمی فکر با اعتراض گفتند : «ولی استاد اگر پنجره بسته شود این هوا نیز کم کم کهنه می شود و باز نیازمند تهویه می شویم»
شیوانا گفت: «خب حالا شما معنی نواندیشی را فهمیدید! در جامعه وقتی یک اندیشه یا دیده یا فلسفهی نو پیدا می شود عامه ی مردم ابتدا در برابر آن مقاومت می کنند امّا در طول زمان چنان به آن وابسته می شوند که بهتر کردن و ارتقای آن را فراموش می کنند و چون به فرهنگ شان مخلوط می شود نسبت به آن تعصب پیدا میکنند. مگر آن که مثل بعضی از شما به ضرر آن هم فکر کنند. عارف یا روشن بین کسی است که بتواند فراتر از محیط و فرهنگ و ذهنیت و مذهب و آموزش و زمان خود ببیند و بفهمد. یعنی فراسونگر شود. به عبارت دیگر این فرد با دید ماورایی به موضوعات نگاه می کند و دارای بینش و بصیرت و چشم دل است. این به معنای دور ریختن همه چیز نیست بلکه به مفهوم بازبینی و بازنگری مستمر و اشراف است که مانع محدودیت در اندیشه و روزمرگی میشود.»
- ۹۳/۰۱/۱۷