مردروستایی
«مرد روستایی»
شخصی که برای شرکت در مجلس عروسی برادرزادهاش از روستای دور عازم شهر شد. در مجلسی عروسی به سالنی هدایت شد که گروه موسیقی در آن مینواخت و میخواند. او هم بر طبق رسم یک برگ پنج هزار تومانی به عنوان انعام به آنان داد.
وقت ناهار شد، او همچنان در جستجوی برادر و اقوام و خویشاوندان بود، ولی اثری از آنها نبود، روستایی ناهار را با اشتیاق خورد و طبق رسوم پاکت پولی را که قبلاً آماده کرده بود، در بشقابی که جلویش آوردند گذاشت.
ساعاتی بعد برای خرید سیگار بیرون رفت و اتفاقاًَ از جلو خانهای عبور کرد که مجلس عروسی بود. با دیدن آشنایان و اقوام فهمید که اشتباهی به مجلس عروسی شخص دیگری رفته و آن همه هزینه کرده است!!
با دیدن برادرش و داماد و ... جریان و ماجرا را برایشان تعریف و آنها برادر را ترغیب کردند که به آن مجلس عروسی برگردد و با معذرتخواهی پولهایش را پس بگیرد.
صاحب عروسی از سادگی مرد روستایی خوشش آمد و گفت:
عمو، پولی که به نوازندگان و خواننده دادی، به تو پس میدهیم ولی پولی که در پاکت دادی نصفش را هزینه ناهار حساب میکنیم و نصفش را به تو میدهیم. مرد راضی شد و دوباره به مجلس عروسی برادرزادهاش برگشت و نفس زنان گفت: برادر، شهرنشینی عاطفهها را از بین برده که بعد از بیست سال خانه تو و آقا داماد را میبینم. [1]
- ۹۳/۰۱/۲۸