رد پای دوست

فرهنگی،هنری،داستان،علمی و...

رد پای دوست

فرهنگی،هنری،داستان،علمی و...

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۹ فروردين ۹۳، ۰۳:۱۸ - مهیار خشنودنیای
    like
نویسندگان

حلاج

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۴۲ ق.ظ

«حلاج و گرگ»

حلّاجی با کمال حلّاجی خود جهت امرارمعاش به روستاها می‌رفت و پنبه‌زنی می‌کرد تا لقمه نانی به خانه بیاورد.

روزی به روستائی رفت و در حیاط خانه روستایی که دیوار هم نداشت مشغول پنبه‌زنی شده بود که ناگهان سروکله گرگی پیدا شد. زیرا گرگ از صدای زه کمان حلاج خوشش آمده بود و به طرف صدا کشیده شده بود.

گرگ در مقابل حلاج نشست و حلاج هم با ترس و لرز و بی‌وقفه مشتة خود را به زه کمان می‌زد و گرگ هم لذت می‌بُرد. این کار تا غروب آفتاب ادامه داشت تا اینکه گرگ با تاریک شدن هوا آنجا را ترک کرد و رفت و سپس حلاج بیچاره گشنه و تشنه و بسیار خسته با دست خالی راهی خانه خود شد. همسرش از او پرسید امروز را چقدر کاسب بودی؟

حلاج جواب داد امروز را حلاج گرگ بودم و خسته و کوفته به بالینی رفت.

 

  • مهدی قریب چوبری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی